یک روز دم غروب بود گوشی به صدا در اومد بعد جواب دادم دیدم دوست دخترمه گفتش کجایی سینا گفتم خونه گفتش فردا تولدمه میخوام جشن بگیرم باید بیای من گفتم مهمون دارید گفتش آره گفتم من رو نمیشه بیام گفتش باید بیای با اسرار زیاد دوست دخترم قبول کردم فردا صبح رفتم براش کادو خریدم بعد غروب شد رفتم خونه شون البته پدر ومادرش نبودن چون تولدش را یک هفته جلوتر گرفته بودچون میخواست جدا بگیره که پدر ومادرش نباشن وقتی رفتم داخل چندتا دوستهای دخترش با دوستهای پسرشون اومده بودن اونجا البته من پوشک کرده بودم و رفتم بعد از کلی بزن وبرقص وکیک خوردن ساعت 1 شب بود که همه شون رفتن من موندم ودوست دخترم ودختر خالش نشستیم پای فیلم که یک دفعه تبلغ پوشک ایزیلایف اومد یک دفعه برق از من پرید خیلی جالب بود برام که دوست دخترم گفتش نظرت چیه سینا گفتم در مورد چی گفتش در مورد ایزیلایف من سرخ وسفید شدم چیزی نگفتم دیدم باز گفتش به نظرت خوبه استفاده کنه من گفتم نمیدونم اطلاع ندارم بعد دختر خالش گفتش چرا بد باشه دیگه نیاز به سرویس نخواهی داشت من سکوت کردم بعد دوست دخترم رو مرد به دختر خالش گفتش سینا که خیلی خیلی دوست داره من شوکه شدم گفتم نه شوخی میکنه من اصلا دوست ندارم بعد گفتش اگه شوخی میکنم چرا از اون وقت اومدی خونمون کاپشن را در نمی آری گفتم سرده گفتش اشکال نداره شوفاژرا زیاد میکنم بلاخره کاپشن را در آوردم بعد دوستم گفتش یه لیوان آب بیار برام من بلند شدم بیارم یک دفعه از پشت با دست زد به پشتم صدای پوشک در اومد یک دفعه زدن زیر خنده خیلی خیلی خجالت کشیدم بعد گفتش دوست دیدی گفتم به پوشک علاقه داره دختر خالش خندید اومد گفتش خواهشن بزار ببینم گفتم شوخی میکنه شورته بعد به زور کمربندم را باز کردن قبل از اینکه دکمه شلوارم را باز کنن شلوارم کمی اومد پایین و لبه پوشک پیدا شد وقتی دیدن از خنده غش کردن بعد تند تند میزدن به پوشکم و میخندیدن یک ساعتی گذشت بعد دختر خالش گفتش اه اححح چه بوی بدی میاد ببین سینا جیس نکردی دوست دخترم اومد چکم کرد گفتش چرا گند زده باید پوشک شو عوض کنم خوابوند رو پاش تنبیهم کرد بعد هم من را برد تو دستشوی در رو بست گفتش خودتو بشور بیا بیرون منم خودمو شستم اومدم بیرون چندبار با دختر خالش رفتیم بیرون میگفت سینا پوشک هستی یانه دوست دخترم میگفت خیالت راحت پوشکه
- ساعتی پیش / اداره پلیس لوس آنجلس
امروز بالاخره ترفیع مقام گرفتم و از کار در بایگانی اداره خلاص شدم و حالا روی نشان طلایی رنگ روی سینه ام نوشته شده " افسر پلیس لوس آنجلس "
در حال جشن گرفتن ترفیعم با یک جعبه بزرگ دونات و قهوه صبحانه ام بودم که
در بیسیم به من اعلام شد همراه با " افسر هنری " به گشت شهری اعزام شده ام ؛ بالاخره اسلحه ام به درد خواهد خورد ؛ پله های اداره را با ذوق طی کردم و به پارکینگ زیر زمین رسیدم
افسر هنری گفت : از دیدنتون خوشحالم خانوم ؛ میتونم اسمتون رو بدونم ؟
بالبخند با او دست دادم و گفتم : افسر تینا استیل هستم ؛ از آشناییتون خوشحالم و او گفت : من هم دریک هنری هستم ؛ من هم از آشنایی با شما خوشوقتم ؛ حدودا نزدیک بیمارستان پایین شهر بودیم که در رادیو به ما اعلام شد : سرقت مسلحانه از فروشگاه نزدیک خیابون نهم ؛ همه واحد های نزدیک اعزام شن ؛ تکرار میشه ؛ سرقت مسلحانه از فروشگاه غذای ارگانیک خیابون نهم ؛ همه واحدای نزدیک اعزام شن
ما نزدیک ترین واحد به فروشگاه بودیم ؛ به افسر هنری گفتم ؛ آژیرو بزن و با سرعت سرسام اوری به فروشگاه رسیدیم ؛ تا هنری ترمز کرد صدای شلیک از داخل فروشگاه آمد ؛ در بسییم گفتم : واحد 324 هستم؛ ما توی خیابون نهمیم تو موقعیت فروشگاه غذای ارگانیک ؛ دستور چیه قربان ؛ پاسخی که آمد این بود : برید تو عجله کنید !
هنری در را با لگد باز کرد و وارد شد و از من خواست از پشت در اور ا پوشش بدهم تا دشمن را شناسایی کند ؛ او فریاد زد : پلیس لوس آنجلس ؛ کسی اینجا نیست ؟ و همان موقع یک گلوله از پشت توی سرش خورد و او روی زمین افتاد ؛ فورا درخواست نیروی کمکی و آمبولانس کردم اما این فقط باعث لو رفتنم شد ؛ یک لحظه سوزشی را در صورتم حس کردم و به زمین افتادم ؛ مردی که مرا به زمین انداخت دو گلوله به من شلیک کردو گفت : این دفعه رو شانس اوردی ؛ زندت میزارم ضعیفه و همه به سمت ماشینشان دویدند ؛ یک ون فورد سفید که آنطرف خیابان پارک بود...
- هم اکنون ؛ خیابان نهم لوس آنجلس
بنگ... گلوله صاف رفت و به باک بنزین فورد سفید برخورد کرد
)ادامش رو تو کامنت بعد میزارن )
داش ببین ISP مهمه مثلا با همراه آول فری فایر فیلتر نیست با ایرانسل فیلتره
بعضی از مرورگرا مثل Opera 6.1 هیچی توشون فیلتر نیست سگ مصبا من با اندروید دوم که هفته، پیش سوخت هر سایتی بگی میرفتم و باز میشد خدا بیامرز 8 سال وظیفه صابون گلنار داشت و کار کرد آخریا دیگه صفحه نمایشش کار نمیکرد اعصابم که خورد بود میکوبیدمش اینور اونور
متین ، یه لینک میزارم خودت امتحان کن ببین بدون فیلترشکن باز میشه یا باید فیلترشکنو روشن کرد ، خودمم امتحان می کنم حتما این کامنت رو ریپلای کن نتیجه رو بگو.
یه پست هم تو وب خودت همینجا بزار بگو بروبچ امتحان کنن چون لینک سایت خارجی بلاگ اسپات ، برای بعضی ها مثل اینکه فیلتره ولی برای بعضی ها هم بازه.
این لینک شه
متین ، یه لینک میزارم خودت امتحان کن ببین بدون فیلترشکن باز میشه یا باید فیلترشکنو روشن کرد ، خودمم امتحان می کنم حتما این کامنت رو ریپلای کن نتیجه رو بگو.
یه پست هم تو وب خودت همینجا بزار بگو بروبچ امتحان کنن چون لینک سایت خارجی بلاگ اسپات ، برای بعضی ها مثل اینکه فیلتره ولی برای بعضی ها هم بازه.
این لینک شه
من هنوز زندمممممممم
متین این داستانت فوق العاده ست . . فوق العاده
بخصوص جمله آخرش ک دوست دخترش میگه خیالت راحت پوشکه! اووووف
من با اینکه LGBT هستم حال کردم . . مرسی
https://abdliran.chatvod.com
https://abdliran.chatvode.comمن این سایت رو درست کردم برای. پوشکی ها بتونیم انلاین چت کنیم امید واردم خوب باشه 🐶
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
- هم اکنون ؛ خیابان نهم لوس آنجلس
بنگ... گلوله صاف رفت و به باک بنزین فورد سفید برخورد کرد ؛ خودرو همان لحظه منفجر شد ؛ صدای آژیر آمبولانس می آمد ؛ امیدوارم هنری واقعا نمرده باشد ؛ دیگر چشمانم آهسته آهسته بسته میشوند....
وقتی چشمانم را باز کردم یک صحنه عجیب دیدم ! من روی یک تخت خواب سفید در اتاقی تماما سفید بودم ؛ حتی سرویس چوب سفید رنگ ؛ تنها رنگ صورتی اتاق نقاشی شکوفه های گیلاس صورتی روی دیوارند اینجا باید متعلق به یک فرد پولدار باشد ؛ ملحفه رویم را کنار میزنم... هیچ لباسی تنم نیست جز یک تی شرت سفید با طرح گل های صورتی نقاشی شده ویک ... یک پوشک با طرح یک خرگوش صورتی رویش ؟ این مسخره است ! سعی میکنم بنشینم اما جای گلوله ها اجازه نمیدهند ؛ خوب که دقت میکنم درون یکی از کمد ها که درب شیشه ای دارد پر از همین پوشک هاست و روی میز آرایش یک قوطی پودر بچه و دستمال مرطوب ! اینجا دیگر چه جور جهنمی است؟.
ادامه در قسمت بعد...