داستانی که قراره براتون تو چند قسمت و چند نوشته منتشر کنم درباره علاقه دو تا ABDL به بچه شدن و پوشک شدن هست که اتفاقی همدیگرو تو اتاق تعویض پوشک مهد می بینن و با هم دوست میشن.
بعد از اینکه بچه میشن ، خیلی از شرایط جدید شون لذت میبرن...
وب رو دنبال کنید تا شما هم از داستان ، لذت ببرید.
کاش یکی بود باهاش حرف میزدم
من عاشق پوشکم و دارم دیوونه میشم
اما نه میتونم به کسی بگم نه خودمو پوشک کنم و نه...
دلم میخواد جیغ بکشم